کفتر بازی امیر
این جمعه رفته بودیم مشهد خونه مامان جون امیر که از حسن تصادف ایشون یک کبوتر یا به قول ما مشهدی ها کفتر پیدا کرده بود و می خواست ببرش حرم آزادش کنه ولی آوردیمش جلوی امیر خان تا یکم نازش کنه اما ایشان اول که می خواست سر کفتر را از تنش جدا کنه اما با ارفاق ترجیح داد یه نیم ساعتی دنبال کفتره بره و هی بد بخت بیچاره رو این ور اون ور بپرونه و ما هم کلی خندیدیم، آخر سر هم امیر که ول کن نبود و مجبور شدیم کفتر بخت برگشته را به لونه موقتش برگردونیم تا بعداً در حرم آزادش کنند. قبلاً هم یه بار مرغ عشق های خودمون رو جلوی امیر گذاشتیم ولی عکس العملی نداشت و فقط مثل بچه خوب نگاه می کرد و موقعی می خواست از قفس بگیره و بلند شده قفس و چپ کرد روی خودش و م...